یه روز یه شرکت خیلی بزرگ یه مهندس میخواسته استخدام کنه. رئیس شرکت میاد یه سوال طرح میکنه و میگه هرکس حلش کرد اون استخدامه. 199 مهندس شرکت کردن و هیچکدومشون نتونست جواب درست بده.
بعد یه مهندسی خودشو ژیگول پیگول میکنه و برای دویستمین نفر شرکت میکنه که استخدام بشه.
سوال رو رئیس شرکت میپرسه که این سوال به شرح زیره:
(دوستان
در طرح این سوال چند فرضیه انتخاب شده که معما جالب بشه مثله: هوای بارانی
در کویر و زیر بالکن ایستادن در کویر و منتظر و.... پس نکته انحرافی
نداره)
آقا رئیسه میگه فرض کن سوار یه ماشینی هستی که فقط گنجایش 2 نفر رو داره.
مردی که در طبقه دهم ساختمانی زندگی می کند صبح ها پس از خروج از آپارتمان خود با آسانسور به پایین رفته و به سر کار خود می رود و در بازگشت از کار اگر آن روز بارانی بوده و یا اینکه اشخاص دیگری نیز در آسانسور باشند، مستقیما به طبقه دهم باز می گردد. در غیر اینصورت او به طبقه هفتم رفته و سه طبقه باقی مانده را پیاده بالا می رود تا به آپارتمان خود برسد. می تونین دلیلش رو پیدا کنین؟
(با اینکه این معما ممکن است که راه حلهای متفاوتی داشته باشد اما در این مورد یک راه حل کاملا دارای توجیه است که همان نیز مدنظر ماست)
شخصی درون زندانی حبس شده است. اتاقی که این شخص در آن نگاهداری می شود دو در دارد که یکی به سمت چوبه دار راه دارد ولی دیگری به بیرون زندان راه دارد و منجر به آزادی زندانی می شود. هر یک از این درها یک نگهبان دارد که یکی ازآنها همیشه راست می گوید و دیگری همیشه دروغ و هر دو از اینکه کدام در به کجا راه دارد و نیز از راستگویی یا دروغگویی نگهبان دیگر آگاهند.
زندانی ما حق دارد تنها یک سوال از یکی از نگهبان ها بپرسد و سپس یکی از درها را انتخاب کند. در ضمن نگهبان ها فقط با “بلی” یا “خیر” پاسخ می دهند. او چطور می تواند با تنها یک سوال دری که به سوی آزادی باز می شود را پیدا کند؟!
قبل از اینکه پاسخ را در انتهای صفحه ببینید کمی فکر کنید!
ادامه مطلب ...