این انگیزه دراو به وجود آمد که نمایشنامه بنویسد. اولین نمایشنامه که نوشت نمایشنامه «پس تا فردا» بود که این نمایش در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و جایزه سوم نمایشنامه نویسی را گرفت البته در این نمایشنامه خودش هم بازی میکرد. در سال ۸۰ در یک دقیقه سکوت بازی کرد و جایزه دوم بازیگری جشنواره تئاتر فجر را گرفت و در نمایش زمزمه مردگان هم جایزه اول بازیگری جشنواره تئاتر فجر را کسب کرد. ریما رامین فر در سریال بدون شرح نویسنده بود و در سریال من یک مستاجرم به بازیگری پرداخت. همچنین در قسمتهایی از مجموعه کمربندها را ببندیم هم بازی کرد
فیلم هایی که ریما رامین فر در آنها به ایفای نقش پرداخته است
سینمایی
* نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (۱۳۸۰)
* رفیق بد (۱۳۸۶)
* یه حبه قند (۱۳۸۹)
* سیزده (۱۳۹۱)
تلویزیونی
* من یک مستاجرم (پریسا بخت آور، ۱۳۸۲)
* پایتخت (سیروس مقدم، ۱۳۹۰)
* چک برگشتی (سیروس مقدم، ۱۳۹۱)
* پایتخت۲ (سیروس مقدم، ۱۳۹۲)
* پایتخت۳ (سیروس مقدم، ۱۳۹۳)
* پایتخت ۴ (سیروس مقدم، ۱۳۹۴)
تئاتر
* اینجا کجاست (شیوا مسعودی،۱۳۹۲)
* رومولوس کبیر (نادر برهان مرند، ۱۳۸۸)
* غریبهای در خانه (دل آرا نوشین، ۱۳۸۸)
* کابوسهای پیرود بازنشسته خائن ترسو (نادر برهان مرند، ۱۳۸۷)
* شب بخیر مادر (محمد یعقوبی، ۱۳۷۶)
* مرگ دستفروش (نادر برهانی مرند، ۱۳۸۵)
* زمزمه مردگان (سیامک احصائی، ۱۳۸۱)
* می رم روزنامه بخرم (رحیم نوروزی، ۱۳۸۱)
* همان همیشگی (رامینفر، ۱۳۸۰)
* دل سگ (محمد یعقوبی، ۱۳۷۹)
* یک دقیقه سکوت (محمد یعقوبی، ۱۳۷۹)
* پس تا فردا (محمد یعقوبی، ۱۳۷۹)
* رقص کاغذ پارهها (محمد یعقوبی، ۱۳۷۸)
* زمستان ۶۶ (محمد یعقوبی، ۱۳۷۷)
مصاحبه جالب و خواندنی با ریما رامینفر
ریما رامین
فر متولد پنجم فروردین 1349 تهران است و یکی از چهرههای دوست داشتنی و
شناخته شده برای علاقمندان سریالهای تلویزیونی به شمار می رود. این بازیگر
در کنار همسر هنرمندش "امیر جعفری" به ایفای نقش در بسیاری از سریالها و
فیلمهای تلویزیونی و سینمایی پرداخته و آنچه که به وضوح میتوان از سخنان
این بازیگر احساس کرد عشق و علاقه ای است که به زندگی مشترک و به خصوص
پسرش آیین دارد.
به چه شهرهایی سفر کرده اید و کدامیک از شهرهای ایران را بیشتر دوست دارید؟
باید
بگویم به همه شهرهای ایران سفر کرده ام؛ اصفهان، کرمان،گیلان، تبریز
و... به خاطر فیلم "یه حبه قند" به یزد رفتم و به نظرم آمد که تا به حال آن
همه مردم مهمان نواز را یک جا ندیده بودم.
شما به شهرهای شمالی زیاد سفر کرده اید، بیشتر از انجا برایمان بگویید
مردم
شمال را خیلی دوست دارم و باید بگویم که تنوع غذایی مردم شمال کشور به
مراتب بیشتر از دیگر نقاط کشور است.البته عاشق رستورانهای گیلان هستم.
خاطرهای که از گفتن آن لذت می برید را تعریف کنید
بیشتر
خاطرات من به دوران کودکی ام با مادربزرگم برمیگردد و یادم نمی رود
سفره ای که او می چید به خصوص در ماه مبارک رمضان بسیار زیبا و دوست
داشتنی بود و عبادت خالصانه ای که در او دیدم در هیچ فرد دیگری پیدا نکردم
و یکی از خاطرات من به همین دوران برمی گردد.
از کودکی همین قدر خوش برخورد و گرم بودید؟
من
بسیار خجالتی و غیرقابل تحمل بودم (خنده) و همه سعی داشتند که مرا اجتماعی
کنند! یک تولد برای من گرفتند و مجبورم کردند به داخل جمع بیایم و شمع
های روی کیک را فوت کنم. البته این کار برای من خیلی سنگین بود. البته در
دوران کودکی پدرم دوست داشت پیانو بزنم، ولی نشد؛ چون خیلی استعداد نداشتم
اما علاقه ام به موسیقی همچنان ادامه دارد
چه تصوراتی از گذشته و کارهای خود دارید که با گذشت زمان و کسب تجربه، آنها را اصلاح کردید؟
چیز خاصی در زندگی من نبوده که با گذشت زمان عوض شود. تنها خجالتی بودن من تغییر کرده.
الآن چطور؟ هنوز نوع نگاه دیگران برای شما مهم است؟
منابع:
wikipedia
ممنون، وبلاگتون عاللللییییییییییییییییییه