عروس عادی : با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)
عروس لوس: بع……….له…. (عروسهای لوس رو باید فقط سپرد به داماد ….)
عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،…، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، … ، … (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن … !)
عروس خارج رفته: ” با پرمیشن از گریت ترهای فامیل … آو یس (این هم باید به سرنوشت عروس لوس برسه تا شاید آدم بشه)
عروس خجالتی: اوهوم
عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره….
( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
توی قصه ی دیوانه و سنگ و چاه…ما همون سنگی بودیم که تو انداختی توی چاه و هیشکی نمیتونه دیگه درمون بیاره!
هیچ قانونی توی دنیا وجود نداره که بگه تو در مقابل دلِ تنگِ ما مسئولی!…میبینی؟!…من که میگم دنیا رو بد ساختن!ش
این خط هایی که روز به روز به پیشونی ما اضافه یا پررنگ تر میشن روتحویل نمیگرم…فقط ترسم از اینه که بیایی و خدایی نکرده فکر کنی چقدر برات اخم دارم!
تو نمیآیی اما هنوز
باران میآید
پس میتوان هنوز
امید داشت به این زندگی!
ادامه مطلب ...
ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به
گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن
.
.
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟
حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟
پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟
.
.
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم
که از زندگی خیری ندیدیم . . .
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟
ادامه مطلب ...
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز...
وای خدای من، خیلی درست کردی... حالا برش گردون... زود باش.
باید بیشتر کره بریزی... وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن میسوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا
پختن به حرفهای من گوش نمیکنی... هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش!
دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک
بزن... نمک.....
زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت: فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری!
تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا
مربی تیم بازنده شطرنج در اروپا:
امروز روز ما نبود و زیاد هم خوب بازی نکردیم.
مربی تیم بازنده شطرنج در ایران:
کورنومنت که افتضاح بود. هوا هم آلوده بود و اسب و فیل ما رو از نفس انداخت. زمین بازی هم به درد گوسفند چرانی میخورد.
مربی تیم بازنده والیبال در اروپا:
امروز تمرکز خوبی روی بازی نداشتیم و تیم رقیب بهتر از فرصتها استفاده کرد.
مربی تیم بازنده والیبال در ایران:
تور که سوراخ بود! توپ که باد نداشت و مربع بود و من نمیدانم فدراسیون
خجالت نمیکشد از این وضع توپ. داور اول هم بی شعور بود. من واقعا متاسفم
برای این ورزش.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...