
من بچه که بودم یه دونه از این عینک شنا داغونا
داشتم حموم که میخواستم برم
با خودم میبردم ، بعدش تشت رو آب میکردم با کله میرفتم توش و ساعتها به
شاد میزیستم …
.
.
این دخترایی که میگن ما هرگز ازدواج نمی کنیم همون هایی بودن که سر سفره
شام قهر می کردن نیم ساعت بعدش تو آشپزخونه شیش برابر می خوردن !
.
.
مرد : ناهار چی داریم ؟
زن :
ماکارونی
مرد : نمی خورم دوست ندارم
زن : چطور شنبه و یک شنبه و دو شنبه و سه شنبه و چهار شنبه و پنج شنبه خوردی دوست داشتی ؟
.
ادامه مطلب ...
دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 14:37