داشتم رانندگی میکردم یهو مامانم که بغل دستم بود جیغ زد...
من
گفتم حتما الان یه تریلی میاد میزنه بهم تند فرمونو پیچوندم و ترمز کردم
در همین حین چهاربار فاتحه خوندم.توبه هم کردم.اما خبری نشد.به مامانم گفتم
چرا جیغ زدی؟
گفت نگاه چه آسمون قشنگه!!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ جوک های فامیلی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
دیشب خسته بودم وسط هال ولو شدم ، خوابم
برد، نصف شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم، جد و
آبادم اومد جلو چشم!! افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن، قشنگ اینقد سرفه
کردم که بنفش شدم! یکم که تونستم نفس بکشم تو اون تاریکی نگا بالا سرم
کردم، دیدم بابام وایساده داره هر هر میخنده!!همینجوری، مات و خواب زده
پرسیدم چیه؟!؟ چی شده؟؟ با خنده و خیلی ریلکس گفت:هیچی ندیدمت، پام رفت رو
گردنت، بخواب بخواب!!!
فک و فامیله ما داریم......
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ جوک های فامیلی ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
تلویزیون داره میگه میلیون ها سال طول می کشد تا از بقایای موجودات زنده نفت تشکیل شود؛ بابام برگشته میگه: یعنی بچه اگه من الان چالت کنم؛ ممکنه میلیون ها سال بعد به یه دردی بخوری...
فک و فامیله ما داریم